آیا طنز گفتن هم نوع دروغ است؟

ساخت وبلاگ

دروغ را خدواند برای انسان ها آموزش داد

آیا طنز گفتن هم نوع دروغ است؟

زمانیکه خدواند حضرت آدم و هوا را هست کرد در وجود آنها دروغ را با روح خود دمید،چنانچه همه با شواهد آیات در قران کریم میدانیم که انسان اشرف مخلوقات است و تنها موجود است که روح خداوند در آن دمیده است بر فرض اگر این دروغ گفتن حتی توسط روح دمیده شده نباشد بعدا زمانیکه خدواند آدم و هوا را داخل بهشت نمود و آنها را امر فرمود تا از تمام میوه های بهشتی میل بفرماید الی یک میوه که همانا گندوم بود؛ در اینجا خدواند هیچگونه تشریح و توضیح برای آنها ندادن که اگر میوه ذکر شده را مصرف کنید شما مدفوع تولید میکنید و مجبور میشوید که مدفوع را به سر و دیگر جاهای بدن بمالید و تولید موی شود و یا به روایت دیگر سطر بدن شما برطرف میشود و بعدا خواهید دچار عذاب عظیم میشوید که حتی نسل های بعدی شما به خاطر گناهان تان  تمام عمر زجر میکشند، آدم و هوا در ابتداء خلقت هم مانند طفل امروزی بود در حال آموزش تمام موجودات برایش جدید بود علاقه مند بودند هر چیز را بدانند به طور مثال اگر شما  یک طفل را چندین بار مانع کنید که در فلان اتاق هرگز پا نگذاری و هر روز این کلمه را تکرار کنید بلاخره حس کنجکاوی طفل باعث میشود که در آن اتاق داخل شود، ای کاش خدواند عالم برای آدم و هوا گوش زد میگرد که من موجود دیگری را خلق کردم بنام شیطان یا ابلیس حالا به مقابله من برخواسته و دشمن سرسخت شما است حتی در خواب شما را انزال میکند.

از آن روز بدینسو بشر نسل در نسل دروغ گفتند و این دروغ گفتن را به دیگران آموزش دادن ، حسودی را آموزش دادن قضیه حسودی را میتوان در داستان هابیل و قابیل پسران آدم و هوا دید و همینطور در داستان حضرت یوسف، حسودی و دروغ هر دو جا دارند. خلاصه در تمام اساطیر میتوان این قضیه ها رایافت، چون اصل بحث ما ثابت ساختن طنز نوعی دروغ است یا خیر مستقیما با آن ارتباط برقرار میکنیم.

با وجودیکه ادبا تعریف خاص برای طنز قایل است ولی من شخصا مخالف طنز گفتن هستم زیرا طنز در ذات خویش نوع همردیف و پرورش دهنده دروغ است حالا این دروغ چه نوع دروغی که حضرت محمد ص جواز دانست در مواقع جنگ که همان خدعه روا زمانیکه منافع اسلام در خطر باشد، چه نوع دروغ شوقی و عادتی باشد یا نوع دروغ آموزشی جهت تربیت اطفال و یا مصلحتی باشد.

من حتی موضوع طنز را یک شب با دوست خوبم دکتر ستوده در میان گذاشتم ایشان توضیحات خوبی از نگاه ادبی و همچنان شرایط زمانی و مکانی این موضوع را بسیار واضح ساخت. وی دو مورد را بیشتر در طنز مهم دانست اول اینکه میتوان طنز را درهر زمان و در موارد مختلف استفاده کرد و دوما اینکه اگر حرف ها مستقیما گفته شده ممکن است گوینده مورد آزار و حتی جانش در خطر قرار گیرد مخصوصا طنز های انتقادی از ادیان و سلاطین وقت و حکمروایان فعلی و یک مورد دیگری که او علاوه نمود گفت: طنز برای مردم جذاب و آموزنده است و تاثیر دوامدار بالای شخص دارد.

اصل بحث من این بود که اگر انسان ها از ابتدا پیدایش خویش و یا زمانیکه شناخت نسبی از برتر بودن خویش از دیگر موجودات را یافت تا هنوز در تمام موارد صادق می بود و برای نسل جوان و بعدی خویش حقیقت و راست گفتن را آموزش میداد به طنز گفتن، دروغ گفتن و یا هر سخن که راست بودن را  با هزران کلمات جلوه و طولانی بسازیم لازم نبود و اینطوری همه به راست گفتن عادت میکرد و نسل در نسل انتقال می یافت حالا تمام انسان ها نا خود آگاه همه دروغگو هستند با وجودیکه تعداد زیاد میگوید در زندگی هیچگاهی دروغ نگفتم.

مورد جالب تازه  متوجه آن شدم همان حرف رفیقم است که گفته بود هر گاه حرفایت مسقتیم باشد برایت ضرر خواهد داشت من هم گاه گاهی حرف های برای رهبرهای خود خوانده افغانستان و یا از درد ملت می نوسم. تعداد رفقایم ناراض، تعداد افراد ناشناس برایم دشنام و تعداد هم برایم در پیام های شخصی با حرف های رکیک و تهدید آمیز تهدید میکنند. از این حرف ها گذشته بازهم سر حرف خود میایم که هرگاه اگر به  انسان ها از اول راست  گفتن آموزش داده می شد امروز این ذلیل ها  حرف هایش به اینجا ها نمی کشید خوب گناه آنها هم نیست چون ذاتا اینطوری است.

حالا شما چه باور دارید  دروغ  ذاتی است یا آموزشی  و یا هم خدا داده گی؟

 

احزاب سیاسی افغانستان...
ما را در سایت احزاب سیاسی افغانستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sayedhaditoughyan بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:27